جدول جو
جدول جو

معنی فشار آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

فشار آوردن
(دَ گِ رِ تَ)
سخت گرفتن برای انجام کاری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
فشار آوردن
لدفعٍ
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به عربی
فشار آوردن
Pressure, Pressurize, Urge
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فشار آوردن
faire pression, pressuriser, exhorter
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فشار آوردن
圧力をかける , 駆り立てる
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فشار آوردن
druk uitoefenen, onder druk zetten, aandringen
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به هلندی
فشار آوردن
оказывать давление , прессовать , настоятельно советовать
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به روسی
فشار آوردن
unter Druck setzen, drängen
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
فشار آوردن
wywierać nacisk, nalegać
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
فشار آوردن
тиснути , створювати тиск , наполягати
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فشار آوردن
presionar, presurizar, urgir
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فشار آوردن
esercitare pressione, pressurizzare, esortare
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فشار آوردن
दबाव डालना , प्रेरित करना
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به هندی
فشار آوردن
baskı yapmak, basınç uygulamak, zorlamak
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فشار آوردن
memberikan tekanan, mendesak
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فشار آوردن
압박하다 , 압력을 가하다 , 촉구하다
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به کره ای
فشار آوردن
להפעיל לחץ , לדחוף
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به عبری
فشار آوردن
施加压力 , 加压 , 催促
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به چینی
فشار آوردن
دباؤ ڈالنا , دباؤ ڈالنا
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به اردو
فشار آوردن
চাপ সৃষ্টি করা , তাগিদ দেওয়া
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
فشار آوردن
กดดัน , กระตุ้น
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
فشار آوردن
pressionar, pressurizar, instigar
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فشار آوردن
kueka shinikizo, kuongeza shinikizo, kumshawishi
تصویری از فشار آوردن
تصویر فشار آوردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراز آوردن
تصویر فراز آوردن
فراهم آوردن، گرد کردن، پیش آوردن، برای مثال نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز / می خوش بوی فراز آور و بربط بنواز (منوچهری - ۵۱)
فرهنگ فارسی عمید
(دِ کَ دَ)
فتنه انگیختن. آشوب به پا کردن. رجوع به فساد انگیختن، فساد پیوستن و فساد کردن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ عِ دَ)
شمردن. اعتداد. (منتهی الارب) (زوزنی) (ترجمان القرآن). احتساب. (ترجمان القرآن). و رجوع به شمار و شمردن و شماردن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ بَ)
گل دادن. شکوفه کردن:
کجا روز کشتنش بار آورد
بسالی دو بارش بهار آورد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
استعمال کردن. (ناظم الاطباء: بکار) :
وزین در نیز شاپور خردمند
بکار آورد با او نکته ای چند.
نظامی.
، بلاهت. (آنندراج). و رجوع به بکامه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ دَ)
به ثمر رساندن. ببار رساندن. درختی را بارور ساختن:
نگهبان بود شاه گنج ورا
ببار آورد شاخ رنج ورا.
فردوسی.
سیاوش بدو گفت کای بختیار
درخت بزرگی تو آری ببار.
فردوسی.
تأثیر عدل او کند این ملک را چنان
کز خار ظلم میوۀ عدل آورد ببار.
سوزنی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از نثار آوردن
تصویر نثار آوردن
ارمغان آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش آوردن آوردن، یافتن حاصل کردن، فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن: فراز آورد گونه گون سیم و زر، کشانیدن به جایی یا بسوی چیزی، فرود آوردن، پدید آوردن، بالا کشیدن برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
یا غبار آوردن چشم. خیرگی به هم رسانیدن چشم، پیدا شدن سفیدی در چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهار آوردن
تصویر بهار آوردن
شکوفه کردن، گل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز آوردن
تصویر فراز آوردن
((~. وَ یا وُ دَ))
آوردن، پیش آوردن، یافتن، به دست آوردن، فراهم آوردن، گرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشمار آوردن
تصویر بشمار آوردن
احتساب
فرهنگ واژه فارسی سره